همشهری های بابا لره !

ستی تپله و مامان و بابا لره مشغول دیدن یکی از سریالای پی*ام *سی بودن( عشق* ممنوعه).

تو این سریاله یه خدمتکار سیاه پوسته که دوبلورش برای اینکه با مزه تر بشه با کمی لحجه به جاش صحبت کرده .

بابالره بعد این با کلی دقت سریال و نگاه میکرد یهو گفت : بابا جان این زنه واقعا لره ها 

ستی تپله که کف کرده بود موند چی بگه 


یعنی واقعا شما جای من بودید سر به دیوار نمیکوبیدید ؟

نظرات 3 + ارسال نظر
آری شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:45 ب.ظ http://ary-f.blogfa.com/

سلام
چه عجب آپ کردی نگرانت شده بودم

من که بودم گلم

mxu سه‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:07 ق.ظ http://mxu.blogsky.com

عشق*ممنوعه . چقده از این مارکوس و سونیا بدم میومد . یه مدتی که خونه پدربزرگم اینا بودم همش همینو نیگاه میکردن .
خداییش گاهی اونا هم همین حرفا رو نه در این حد میزدن . جالبه ها !!!!

هه خداییی بابای من یه دونه اس

mersad شنبه 3 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:23 ق.ظ

واقعا نمی دونم چی بگم
می دونم ولی کلمات نمیان ،
یکمی در غمت من و شریک کن


مرسی مرصاد جان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد