-
تعطیل شد ...
جمعه 2 تیرماه سال 1391 18:30
بابا لره به ابدیت پیوست ...
-
همشهری های بابا لره !
چهارشنبه 5 بهمنماه سال 1390 21:09
ستی تپله و مامان و بابا لره مشغول دیدن یکی از سریالای پی*ام *سی بودن( عشق* ممنوعه). تو این سریاله یه خدمتکار سیاه پوسته که دوبلورش برای اینکه با مزه تر بشه با کمی لحجه به جاش صحبت کرده . بابالره بعد این با کلی دقت سریال و نگاه میکرد یهو گفت : بابا جان این زنه واقعا لره ها ستی تپله که کف کرده بود موند چی بگه یعنی واقعا...
-
اول سلام بعدم ادامه داستان :دی
جمعه 22 مهرماه سال 1390 12:12
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA بعد از کلی تاخیر سلام امروز اگه خدا بخواد اومدم آپ کنم خدارو شکر حال بابا خیلی بهتره از مهربونیه همه اونایی که تو این مدت همراهیم کردن و برا سلامتی بابا دعا کردن اساسا ممنونم ، بابا هم سلام میرسونه و از همه تون تشکر میکننه مهمون نوازی بابا لره چن وقت پیشا مامان تپل برای چن...
-
بغض دارم خدایاااااااااااااااااااا!!!
یکشنبه 6 شهریورماه سال 1390 09:51
ایرانی دست خودش که نیست ... ما را از بچگی به عزت کشورمان قسم داده اند ... ما از بچگی یاد گرفته ایم تنها گربه ی وفادار دنیا مرز های کشورمان است ... ... دلمان میگیرد خزر / آبی ِ خوشرنگش را به فاضلاب داده جگرمان میسوزد از آنور دنیا برسند و بگویند این خلیج / فارس نیست با فرهنگ تر از آنیم که حقوق دیگران را نادیده بگیریم...
-
دلم برای بابا لره تنگ شده !:(
شنبه 1 مردادماه سال 1390 10:19
امروز ۱۰ روز میشه که بابا لره بیمارستانه ! هنوزم حالش خوب نشده ! خیلی بارش دعا کنید . دلم برای حرف زدن و کاراش تو خونه تنگ شده
-
....
پنجشنبه 23 تیرماه سال 1390 12:16
بابا لره خیلی مریضه !! براش دعا کنید
-
ژله درست کردن بابا لره!
جمعه 30 اردیبهشتماه سال 1390 12:38
یه روز که ستی تپله و بابا لره خونه تنها بودن بابا لره هوس خوردن ژله به سرش زد . از صب بسته ژله رو گرفته بود دستش و از این ور به اون ور میرفت . ستی تپله ازش پرسید چیزی شده بابا ؟ گفت بابا جان نمیدونم چرا انقد هوس خوردن ژله کردم ٬اینو چه جوری درست میکنن ؟ ستی تپله براش توضیح داد ( قابل توجه همه اونایی که بلد نیستن ژله...
-
نقد سریال توسط بابا لره!
سهشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1390 18:38
چن روز پیش ستی تپله و آجی بانو با بابا لره داشتن ف*ا*ر*س*ی ۱* میدیدن ( ن*ق*ا*ب ا*ن*ا*ل*ی*ا).یکی از شخصیتای این سریال هست هر بار زنشو نشون میدن حامله اس( چ*ی*ن*و رو میگم!!!من نمیدونم با ۵ شیش تا بچه قد و نیم قد باز بچه میخواد چیکار ) خلاصه همین جوری که اینو نگاه میکردن ٬ اجی بانو گفت باز زن این حامله اس ؟؟ مگه میخواد...
-
یه خاطره از بابا لره که عنوان نداره!
یکشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1390 09:33
چن روز پیش ستی تپله از دانشگاه رفته بود نمایشگاه کتاب.تو نمایشگاه انقد حواسش به غرفه ها و کتابا بود متوجه گذر زمان نشد .یهو به خودش اومد و دید ساعت ۹ شده !! با کلی عجله رفت به سمت خونه و تازه ساعت ۱۰.۵ رسید . وقتی رفت تو خونه و سلام داد. بابا لره گفت بابا جان امشب دیر نکردی ؟؟؟ ستی تپله ام گفت : نه بابا مثل همیشه...
-
دو تا سوتی دارم براتون تپل تر از ستی تپله!!!!
چهارشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1390 23:15
چن وقت پیشا ستی تپله میخواست مانتو بخره . هر جا میرفت مانتویی که میخواستو گیر نمی آورد . یه روز که خونه بود، ابجی خانم اومد خونشون که بهشون سر بزنه . ستی تپله ازش پرسید جایی مانتو خوب سراغ نداری ؟ آبجی خانم گفت :همین تولیدیه سر کوچه مانتوای خوبی داره ! ستی گفت : همون مغازه جوادرو میگی ؟؟ ؟ آبجی خانم گفت : جواد نیست که...
-
سوتی اجی بانو
یکشنبه 21 فروردینماه سال 1390 23:45
ستی تپله با اجی بانو و تپل خانم ( دوست اجی بانو ) رفته بودن پارک. اجی بانو از صبح فقط صبونه خورده بود برا همین خیلی گشنش بود . تو راهم هر جا قست فود میدید میزد رو ترمز! خلاصه ستی تپله و تپل خانم با وعده اینکه میرن از بوفه پارک یه چی میخرن اجی بانو رو تا پارک بردن! تو پارک داشتن قدم میزدن که بوفه پارک و پیدا کنن که از...
-
چایی خوردن بابا لره !
یکشنبه 14 فروردینماه سال 1390 22:55
چن وقت پیا ستی تپله مهمون داشت. نقطه خانم و داداش دوقلو هاش با پسرداییشون اومده بودن خونه ستی تپله . بعد از ناهار ستی تپله سفره رو جم کرد و چایی اورد . به بابا لره که چایی تعارف کرد بابا گفت که نمیخوره ( بابا لره محاله به چایی نه بگه ) ! ستی تپله هم به بقیه چایی تعارف کرد و نشست . که بابا لره بلند شد رفت آشپزخونه ....
-
رانندگی بابا لره !
جمعه 5 فروردینماه سال 1390 23:00
بابا لره وقتی میخواد کسی رو جایی ببره مثل اتوبوسای شرکت واحد کل تهرون میچرخونش تا به مقصد برسونش. یه وقتایی هم راه و بلد نیست و روش نمیشه بگه دقیقا دنبال اوتوبوسا حرکت میکنه !!!!!!! یه بار ستی تپله میخوست بره میدون هفت تیر ، بابا لره که اون روز محبت پدرانه اش گل کرده بود گفت : بابا جان خودم میرسونمت . ستی تپله ام که...
-
هیس!!اگه این و میخونی به کسی نگو!
سهشنبه 2 فروردینماه سال 1390 21:54
با تو جه به این که خیلی از دوستان دوست دارن راجب سوتی های خود ستی تپله بشنون میخوام خوشحالشون کنم .البته به شرط این که قول بدید به کسی نگید ! این داستان برمیگرده به چن سال پیش که ستی تپله با آبجی خانم و دوستاش برای یه روز رفته بودن اصفهان و بگردن.البته نمیشه بهش گفت سوتی ولی یه اتفاقیه که جالب بود . ستی تپله و دوستاش...
-
بابا لره خواننده میشود !!
چهارشنبه 25 اسفندماه سال 1389 22:44
یکی از برنامههای مورد علاقه بابا لره Next Persian Star ( همتونم که میدونید چیه و واسه کجاست ؟؟ )بود. بابالره خیلی این برنامه رو دوست داشت و همیشه حسرت میخورد که چرا تو زمان اونا همچین برنامه هایی نبوده تااونم بره تست صدا بده !!! ( اخه بابا لره فک میکنه خیلی صدا قشنگ ) !!( البته این داستان ارثی تو خانواده !آخه ستی تپله...
-
بابا لره و ایرانسل!
چهارشنبه 18 اسفندماه سال 1389 00:24
چن وقت پیش ستی تپله خط ثابتش و داد به مامانیش و برا خودش یه ایرانسل خرید و یه اهنگ پیشواز شاد انتخاب کرد . یه روز که ستی تپله با دوستاش بیرون بود و کلی هم دیرش شده بود بابا لره که نگران شده بود زنگ میزنه به گوشی ستی تپله ستی تپله که تو راه بود و داشت می دویید که زودتر برسه خونه متوجه نشده بود که گوشیش زنگ میخوره !...
-
بابا لره غیرتی میشود !
یکشنبه 8 اسفندماه سال 1389 22:39
خونه ستی تپله نزدیک یه سه راهی بود . همیشه سر اون سه راه یه سری دست فروش و میوه فروشهای دوره گرد بودن. ستی تپله یه اجی داشت .اجی خوشتیپه ی ستی کلاس زبان میرفت و شبا 9 میرسید خونه . یه شب اجی خوشتیپه با گریه اومد خونه!بابا لره تا دید اجی گریه میکنه گفت : چی شده باباجان ؟ اجی تعریف کرد که یکی از فروشنده هایی که همیشه تو...
-
بابا لره و تغییر فرکانس !
شنبه 7 اسفندماه سال 1389 22:38
چند وقت پیش شبکه ماهواره ایه مورد علاقه بابا لره یهو پرید !کلا دیگه تصویر نداشت. بابا لره ام که عاشق اون کانال بود میزد صب تا شب صفحه سیاه اون شبکه رو نگا میکرد .هرچیم ستی تپله و مامانش میگفتن که بابا این شبکه نمیاد دیگه ما باید یکی بیاریم درستش کنه گوش نمیداد!خلاصه بعد ی ک هفته نگا کردن صفحه سیاه اون شبکه بابا لره...
-
مسافرت رفتن بابا لره!!!!!
دوشنبه 2 اسفندماه سال 1389 22:32
اون سال یه دو سه روز تعطیلی پشت سر هم بود.داداش ستی تپله ، آقا بیخیاله ( اخه میدونید داداش ستی هر چی که بش میگی میگه حله ولی هیچوفتم به روش نمیاره که حلش کنه !ته بیخیاله خدایی! ) پیشنهاد داد که با ماشین خودشون برن مشهد . همه موافق بودن جز بابا لره!!هر چی بهش اصرار کردن که اونم باهاشون بره مشهد گفت الا و بلا من مشهد...
-
بابا لره و مدرسه ستی !
یکشنبه 1 اسفندماه سال 1389 23:06
ستی تپله کلاس دوم راهنمایی بود که یه روز مدیر مدرسه ازش خواست به بابالره بگه تا بیاد مدرسه .( فکر نکنید ستی تنبلی کرده بود یا مورد انضباطی داشتاآآآ!ستی همیشه جزء شاگردای نمونه بوده. به خاطر شرکت تو یه همایش مدیر میخواست با پدر ستی حرف بزنه!) ستی به بابا لره گفت که فردا ساعت 10 باید بره پیش مدیر مدرسه .بابا لره ام گفت...
-
بابا لره و اینتر نت!
یکشنبه 1 اسفندماه سال 1389 00:00
بابا لره یه چن وقتی بود که هوس کرده بود که اینترنت یاد بگیره!ایمیل بزنه و بتونه عکسای جونونگو ( همون جومونگ خودمون ) از اینتر نت دانلود کنه !!! ستی تپله با کلی سختی الفبای انگلیسی رو بش یاد داد( نخواید که بگم چه جوری چون یاد سخت ترین لحظات عمرم میافتم !) بعدم اینکه چه جوری connect شه و ایمیل بزنه و خلاصه همین داستانا...
-
بابا لره و پرشیا !
جمعه 29 بهمنماه سال 1389 23:12
یه چن وقتی بود بابالره هوس کرده بود ماشین بخره اونم پرشیا ! مامان ستی تپله با یه حساب کتاب ( به قول خودش) سر انگشتی گفت که فعلا ماشین نخرن بهتره ! بابا لره کلی غصه خورد !بابا لره خیلی دلش پرشیا میخواس!حتی وقتی میشست رو مبل توهم میزد پشت فرمونه ! حتی یه وقتایی بوقم میزد ! خلاصه چن باری توهمی ستی تپله و مامانشو تا شمال...
-
نماز خوندن بابا لره
چهارشنبه 27 بهمنماه سال 1389 22:28
این داستان کاملا واقعیست!!!!!!!! بابا لره همیشه نماز میخوند ؛اما یه مدت بود شدید مذهبی شده بود !یه سر پای تلویزیون بود حرفای این حاج آقا و اون حاج آقا رو گوش میداد. یه سری یه آقاهه گفت جواب سلام انقد واجبه که موقع نماز اگه کسی سلام داد باید علیک سلام رو بگید ! بابا لره ام که کلا سیستمش ضبط و پخشه( هر چیزی و میشنوه و...
-
بابا لره و رژیم!
سهشنبه 26 بهمنماه سال 1389 21:48
یه چن وقتیه بود که بابا لره چربی و قندش رفته بود بالا . دکتر بش پرهیز غذایی داده بود ,اما از اونجا که بابا لره عاشق غذا خوردنه نمیتونس جلو خودش و بگیره ! واسه همینم هر بار موقع غذا خورد یه مشت قرص میخورد که هرچقد دلش میخواد غذا بخوره ! ستی ومامان ستی تپله ام دیدن که اینجوری فایده نداره تصمیم گرفتن کلا همه غذا ها رو...
-
به مناسبت روز عشق !
سهشنبه 26 بهمنماه سال 1389 01:14
-
ماجرای سر کار رفتن ستی تپله
سهشنبه 26 بهمنماه سال 1389 00:18
ستی تپله چند وقتی بود دنبال کار میگشت .بالاخره بعده کلی گشتن تو یه شرکت صادراتی به عنوان حسابدار مشغول به کار شد . چند روزبعد نقطه خانم که دوست ستی تپله اس اومد که به ستی سر بزنه . تا ستی رفت چایی بیاره ،بابا لره که گوش مفت گیر آورده بود شروع کرد به حرفیدن و تعریف کردن از کار ستی ! - آره باباجان ؛ستی تو یه شرکت...
-
بابا لره و سریال جومونگ!
دوشنبه 25 بهمنماه سال 1389 01:13
بابا لره عاشق سریال جومونگه ! البته به قول خودش جونونگ! خود سریال و تبلیغاشو تکرارشو میبینه بعدم میشه پای شبکه های ماهواره زبون اصلیشم نگا میکنه !!!! خلاصه که بیچارمون کرده٫حالا جالب قضیه میدونید چیه ؟؟ بابا که همه رو میشینه تکراری میبینه فکر میکنه همشون قسمت جدیدن مثلا یه قسمتش بود که جومونگ رفته بود تو قصر تسو آخرش...
-
بابا لره کیه ؟؟
دوشنبه 25 بهمنماه سال 1389 00:23
سلام من ستی تپله دختر کوچیکه بابا لره ام. آخه میدونی بابا لره کلی دختر داره ولی من از همه کوچیکتر و تپل ترم! برای همین بم میگن ستی تپله ! بابا لره که ستی تپله خیلی دوسش داره خیلی ساده اس ! همیشه یه کارایی میکنه که ستی و مامان ستی تپله میخوان با سر برن تو دیوار ! خلاصه که کلی کارا و حرفای خنده دار میزنه! از این به بعد...