بابا لره و رژیم!

یه چن وقتیه بود که بابا لره چربی و قندش رفته بود بالا . دکتر بش پرهیز غذایی داده بود
,اما از اونجا که بابا لره عاشق غذا خوردنه نمیتونس جلو خودش و  بگیره !

واسه همینم هر بار موقع غذا خورد یه مشت قرص میخورد که هرچقد دلش میخواد غذا بخوره !


ستی ومامان ستی تپله ام دیدن که اینجوری فایده نداره تصمیم گرفتن کلا همه غذا ها رو رژیمی بپزن! ( این وسط ستی بیچاره ام ، از تپلیش کم شد !)

روز اول بابا لره با کلی غر غر غذا رو خورد؛ ولی از روز دوم بابا کم اشتها شد!

ستی و مامانش کلی نگران شدن و از ترس اینکه نکنه یه وقت بابا ضعیف شه کلی به بابا میرسیدن وتقویتش میکردن !


آخه می دونید بابا لره هر روز ظهر دو ساعت میره پارک و ورزش میکنه وقتی میاد خونه کلی غذا میخوره !ولی وقتی اشتهاش کم میشه حتما یه چیزی شده !

خلاصه یه روز که بابا لره رفت پارک که ورزش کنه ،مامان ستی تپله ام رفت که نون بخره .


اگه حدس زدید چی دید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

.

.

.

.

.

.

..

.

.

.

.

بابا لره تو جیگرکی سر کوچه داشت جیگر میخورد ! ( نگو آق بابا هر روز می رفته بیرون غذا میخورده ! اونوقت ستی تپله و مامانش به خاطر بابا سوپ بی مزه و بی نمک می خوردن !)


حالا شما بگید ستی حق داره با سر به تو دیوار ؟؟؟؟؟؟


نظرات 9 + ارسال نظر
مجتبا سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:54 ب.ظ http://bulshit.blogsky.com

برو تو دیوار که خوب میری
آفرین دخترم
خوب مینویسی
حداقل از شعرات بهتره :ی

امید سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:02 ب.ظ

من غشششششششششششششش چه کارایی می کنه این بابا لره !

داود سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:29 ب.ظ

ستی تپله شما واقعا روحیه طنازی دارید.قدر خودتون واستعدادتون رو بدونید و بخاطرش از خداوند ممنون باشید.امید وارم بابالره همیشه سلامت باشه.به قول فردوسی پور چه میکنه این بابالره

داوود جان در کل نظر لطفته مرسی :-*

پیمان چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:42 ق.ظ http://paymandorosti.blogsky.com/

سلام آجی ...

بذار بابالره خوش باشه ! تو چرا با سر بری تو دیوار ؟!!!

اخه اون که نمی بینه چیکار میکنه !من از دست اون حرص میخورم ؟!

سهیل چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:30 ق.ظ

سلام
قشنگ بود
اسم ستی آشنا بود!!!
داستان خودته؟

بله

حمیدرضا چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:00 ب.ظ

دمه بابا لره گرم... لااقل انتقام بعضیا رو از ستی تپله میگیره:دی

سمانه جمعه 29 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:37 ق.ظ

بابا بذار بخوره
حالا تو میخوای با سر بری تو دیوار چرا باباتو بهونه میکنی؟

ایمان شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:10 ب.ظ

ای ول عالی بود

الی سه‌شنبه 2 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:19 ب.ظ

به به به به
دختر گلم
خوش باشی با ژدر نازنین
مشتاق دیدار

عزیزمی الی جونم :-*

من بیشتر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد