هیس!!اگه این و میخونی به کسی نگو!

با تو جه به این که خیلی از دوستان دوست دارن راجب سوتی های خود ستی تپله بشنون میخوام خوشحالشون کنم .البته به شرط این که قول بدید به کسی نگید !

این داستان برمیگرده به چن سال پیش که ستی تپله با آبجی خانم و دوستاش برای یه روز رفته بودن اصفهان و بگردن.البته نمیشه بهش گفت سوتی ولی یه اتفاقیه که جالب بود .

ستی تپله و دوستاش بعد از اینکه از کلیسای وانک و دیدن و امدن بیرون دنبال یه رستوران خوب بودن برای ناهار . همون جا به اولین تاکسی ای که اومد جلوشون گفتن دربست و تاکسی وایساد. آبجی خانم به آقاهه گفت که ما میخوایم بریم  یه رستوران خوب همین نزدیکی ها . اقای راننده گفت این نزدیکی ها رستوران خوب نیست سوار شید می برمتون بهترین رستوران اصفهان .بروبچم که همه خسته بودن بی چون چرا سوار شدن. اقاهه نزدیک به نیم ساعت کلی خیابون و کوچه و پس کوچرو پیچید و بعد اونارو جلو رستوران ... (‌واسه این که تبلیغ نشه اسم نیوردم ) پیاده  کردو ۸هزار تومن ناقابل کرایه گرفت ازشون !

ستی تپله و دوستاشم که خیلی گشنشون بود سریع کرایه رو حساب کردن و رفتن تو رستوران بعد از ناهار که اومدن بیرو ن تاکسی بگیرن یهو ستی تپله نگا کردو دید درست چند قدم اونور تر کلیسای وانکه !!! ای حرصشون گرفته بود ِای حرصشون گرفته بود !!!!

راننده شانس اورد رفته بود وگرنه بدجور با دیوار روبوسی میکرد !!!!